روایات "مهجالدعوات" در تعیین اسم اعظم الهی
در «مهج الدعوات» از ص432 تا ص 439 روایاتی را در تعیین اسم اعظم ذکر کرده است که از بسیاری از آنها استفاده میشود که اسم «حیّ» همان اسم اعظم باشد ، مثل آنکه در ص 432 میفرماید که: از امام رضا علیه السّلام مروی است که «یا حیّ و یا قیّوم» اسم اعظم است. و در ص 343 فرموده است که بعضی از پیغمبر روایت کردهاند که اسم اعظم که دعا بدان مستجاب شود در سه سوره است: در سوره بقره «آیة الکرسی» اللَهُ لاَ إِلَهَ إلاّ هُوَ الْحَیُّ القَیُّوم و در سوره آل عمران الم اللَهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومَ و در سوره طه وَ عَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَیِّ الْقَیُّوم. و در ص 439 فرموده است که: از سکّین بن عمّار مروی است که حضرت موسی بن جعفر علیهما السّلام اسم اعظم خدا را در سجده در زیر میزاب میخواندند و آن این بود:
یَا نُورُ یا قُدُّوسُ ، یَا نُورُ یَا قُدُّوس ، یَا نُورُ یَا قُدُّوس ، یَا حَیُّ یَا قَیُّوم ، یَا حَیُّ یَا قَیُّومُ یَا حَیُّ یَا قَیُّومَ ، یَا حَیُّ لاَ یُموتُ ، یا حَیُّ لاَ یُموتُ ، یَا حَیُّ لاَ یُموتُ ، یَا حَیُّ حینَ لاَ حَیُّ ، یَا حَیُّ حِینَ لاَ حَیّ ، یَا حَیُّ حِینَ لاَ حَیِّ ، یَا حَیُّ لاَ إلَهَ إلاّ أنتَ (سه مرتبه) وَ أَسْأَلُکَ باسْمِکَ بسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحیمِ العَزیزِ المُبینَ (سه مرتبه).
[207] ـ علم «اعداد» علمی است مستقل و مقداری از آن در علم «جَفْر» بیان شده است ، و آن غیر علم «حروف» است.
[208] ـ یعنی خصوص حرف «لام» ذاتِ قلم است ؛ چون لفظ قلم از سه حرف «قاف» و «لام» و «میم» ترکیب شده و یکی از حروفات ذاتیّه او «لام» است. و چون قلم نقّاش اسرار است و هر مطلبی را با قلم نقش میکنند بنابراین حرف «ل» که از ذاتیّات قلم است موجب نقش اسرار در دل و کشف حقائق برای ذاکر خواهد بود.
[209] ـ این حدیث را سیّد ابن طاووس رضوان الله علیه در «جمال الاسبوع» ص 25 از ابن بابویه نقل کرده است ، و او از صَقْر بن أبی دُلَف از حضرت امام علی النقی علیه السّلام.
این حدیث مفصّل است ، و اجمال آن اینکه: «صقر» گوید از آن حضرت سؤال کردم که حدیثی از رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم روایت شده: لاَ تُعادُوا الأیّامَ فتُعادیکُمْ و من معنای آن را نفهمیدهام. حضرت فرمود: مراد از ایّام ما هستیم ، مادامی که آسمانها و زمین برپاست. شنبه اسم رسول خداست. و یکشنبه اسم أمیرالمؤمنین ، و دوشنبه اسم حسن و حسین ، و سه شنبه اسم علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمّد ، و چهارشنبه اسم موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمّد بن علی و منم ، و پنجشنبه اسم فرزندم حسن ، و جمعه اسم فرزندِ فرزندم است که اهل حقّ به سوی او گرد آیند. و سپس حضرت به من فرمود: بیرون رو که من بر تو ایمن نیستم.
و بعد از این حدیث ، مرحوم سیّد حدیثی از «قطب راوندی» نقل کرده و در آن یکایک از ادعیهای که برای امامان در روزهای هفته باید خواند را روایت کرده است به «جمال الاُسبوع» مراجعه شود.
[210] ـ مراد ما بین نمازها نافله و فرائض آنهاست.
[211] ـ مراد آنست که «علیّ» گوید ولی مقصودش از علی والی ولایت کبری باشد.
[212] ـ مراد از آیة مُلک دو آیه از سوره آل عمران است. (آیه 26 و 27)
قلِ اللَّهُمَّ مَالِکَ المُلْکِ تُؤتِی اْلْمُلْکَ مَنْ تَشَاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَن تَشاءُ بیَدِکَ الْخَیْرُ إنَّکَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قدِیرٌ * تُولِجُ الَّیْلِ.... تا بغَیْرِ حِسابٍ.
[213] ـ این ذکر از آیه قرآن متّخذ است و آن دعای حضرت ایّوب است که عرض کرد: أَنِّی مَسَّنِیَ الضُّرُ وَ أَنتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ (سوره 21: أنبیاء ، آیه 83) و در آیه لفظ «رَبِّ» که منادی است نیامده است.
[214] ـ این ذکر متَّخذ از دعای یونس است که در قرآن مجید (سوره 21: انبیاء ، آیه 87) وارد شده است و آن چنین است: لاَ إِلَهَ إِلاَّ أنتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّـالِمِینَ و در آیه با حرف ندا نیامده است.
[215] ـ مراد آنست که هر یک از اذکار مذکوره را هزار مرتبه و به مدت دو اربعین در اسحار به جای آوردم. یعنی مثلاً ذکر لاَ إلَهَ إلاّ اللَهُ را هزار مرتبه در دو اربعین به جای آوردم ، و سپس ذکر لاَ إلَهَ إلاّ هُوَ را بدین صورت ، و سپس ذکر «الله» و سپس ذکر «هو» و سپس سوره «توحید» و سپس سوره «أعلی» را هزار مرتبه و هر یک را جداگانه در دو اربعین به جا آوردم. و در تمام این اربعینها بعد از فریضه آیة الکرسی را خواندم. بنابراین کلمه واوِ عطف در قول مصنّف (ره): و دو اربعین عطف بر کلمه هزار خواهد بود. یعنی هر یک را هزار مرتبه و هر یک را در دو اربعین خواندم ، زیرا جمع همه آنها با یکدیگر در اسحار غیر ممکن است ، بلکه خواندن هزار مرتبه سوره أعلی تنها در أسحار غیر ممکن است.
[216] ـ مراد آنست که در اربعین آخر علاوه بر آنکه در هر شبانهروزی 1466 مرتبه ذکر را گفتم هر قدر علاوه که ممکن باشد این ذکر را گفتم و اگر 70000 مرتبه باشد بهتر است.
[217] ـ یعنی 256 مرتبه.
[218] ـ مراد آنست که ذکر «الله» از نقطه نظر عدد به قدر امکان در سعه وقت به جای آورده شود ، نه در حال ضیق و عدم مجال.
[219] ـ چون بعضی از فِرَق ، «الله» را در تلّفظ به هُوَ متصل نموده و به طریق جزر و مدّ به جای میآورند و هنگامی که سر خود را به گفتن الله بالا میبرند بدون وقفه «های» الله را «های» هُو قرار داده و با گفتن آن سر خود را پائین میآورند و بنابراین هر دو کلمه با یک «هو» فقط تلّفظ میشود و اللهُو گفته میشود ، و این غلط واضحی است. لذا مصنّف (ره) مخصوصاً تصریح فرموده که در تکلّم به لفظ جلاله باید هاء را اشکال نمود.
ولی این اسکان از این جهت هنگامی لازم است که لفظ جلاله را با کلمه مبارکه هُو با هم گویند. و امّا چون الله را تنها گویند این غلط پیدا نمیشود. بلکه اگر «هاء» را مرفوع بخوانیم چون همزه الله همزه وصل است و در درج کلام ساقط میشود لذا در حال وصل و تکرار اللهُ گوئی ماهیّت خود را تغییر داده و لفظ دیگری شنیده میشود ، به خلاف آنکه اگر ها ، را اشکال کنیم ، مجبوریم همزه را به صورت قطع بیاوریم. و در این صورت لفظ جلاله بدون تغییرِ کیفیّت استماع میشود.
[220] ـ در بیان اینکه از این موضع تا انتهای رساله از ناسخ مجهولی است که به سخنان او اعتنایی نیست
ناسخ خود را معرفی ننموده است و در بعضی از نسخ در حاشیه آن نوشته بود: هُو والد السیّد المصطفی الخوانساری به هر حال این مطالبی را که ناسخ میگوید جزء رساله نیست ، و أبداً به آن ربطی ندارد ، و چون فائده نیز ندارد بهتر آن بود که حذف گردد.
[221] ـ مراد از کلمات ادریس علیهالسلام
مراد از کلماتِ ادریس علیه السّلام چهل اسم از اسماء الله است که حضرت ادریس خدا را به آن اسماء خوانده است و دنبال هر اسم جملهای را بر آن متفرع ساخته مانند:
یَا دَیَّانَ العِبادِ فکُلٌّ یَقومُ خَاضِعاً لِرَهْبَتِهِ ، وَ یَا خَالِقَ مَن فِی السَّمَواتِ وَ الارَضِینَ فکُلٌّ إلَیه مَعادُهُ.
باری این اسماء و کلمات به صورت دعائی است که مستحب است در سحرهای رمضان خوانده شود. و شیخ طوسی در «مصباح المتهجّد» و نیز سیّد ابن طاووس در «اقبال» در ص 80 و ص 81 آن را ذکر کردهاند.
و در بحار ج 20 ص 251 آورده است و اوّلش اینست
سُبْحَانَکَ لاَ إلَهَ إلاّ انَتَ یا رَبَّ کُلِّشَیءٍ وَ وَارِثهُ. یا إلَهَ الآلِهَةِ الرَّفِیعُ جَلالُهُ ، یا اللهُ المَحْمُودُ فِی کُلِّ فِعالِهِ.
و مرحوم سیّد فرموده است که در اسناد این دعا دیدم که ذکر شده است که این همان کلماتی است که ادریس خدا را به آن کلمات خواند ، و خداوند او را به آسمان بالا برد ، و این دعا از افضل ادعیه است. انتهی.
أقول: و برای این دعا اصحابِ دعوت خواصّ و عجائب و غرائبی قائلند و به خواندن آن سعیی بلیغ و اهتمامی شدید دارند. و برای جمیع حوائج دنیویّه واخرویّه مؤثّر میدانند ، و برای دفع امراض و شرّ ستمکار ، و حسن عاقبت دارَیْن ، و آمرزش گناهان ، و نورانیّت قلب ، و بسیاری از امور دیگر بر آن مواظبت مینمایند.
[222] ـ یعنی سیّد ابن طاووس رسالهای عربی در این باب نوشته و آن را به فارسی ترجمه کردهاند. و در ترجمه آن کیفیّت اربعیّنات طبق چهل اسم از اسمای خداوند با شرایط و ترتیب و سائر آداب و خصوصیات مذکور است.
[223] ـ توجه به جمادات و ارواح کواکب و غیره با روح دین سازش ندارد
توجه به هر موجودی از موجودات اگر به عنوان استقلال باشد ممنوع است و اگر به عنوان مظهریّت و مرآتیّت برای خدا و به عنوان اسمی از أسماء خدا باشد عقلاً اشکالی ندارد ، خواه توجه به عطارد باشد یا سائر کواکب یا نفوس قدسیّه و أنبیاء و أئمّه طاهرین.
إذَا تَجَلّی حَبیبی فی حَبیبی فبعَینِه أنظُر إلَیه لا بعَینی
و در این صورت حتّی استمداد از یک پر کاه مستقلاً غلط و ممنوع است ، و لکن استمداد از خدا از دریچه این اسم و صفت همیشه ممدوح است.
و در شرع مقدّس استمداد از ارواح اولیاء خدا و انبیاء و أئمّه و علماء بالله و مؤمنین به عنوان آلیّت و مظهریّت خدا ترغیب شده ، و لیکن استمداد از ارواح کواکب و اجانین و سایر جمادات چون سنگ و چوب و لو به عنوان مظهریّت خدا نه تنها ترغیب نشده ، بلکه میتوان گفت که با روح دین سازش ندارد و شاید سرّش این باشد که اوّلاً شرع مقدس خواسته است افراد بشر در سیر تکاملی خود با موجودات زنده و روحانی سر و کار داشته باشند ، نه موجوداتی که به حسب ظاهر فاقد حیات و روحند ، یا ارواح آنها مانند أجنّه که ضعیف و پستاند ، و ثانیاً توجّه به ستاره و سنگ ممکن است کم کم آنها را به وثنیّت بکشاند ؛ لِذا از اصل این طریق را مسدود فرموده است.